محمد رضامحمد رضا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

معجزه مامان و بابایی

محمدرضای نازنینم

چند وقت بود مدام میگفتی من میخوام آموزش بدم...مصی جون میخاد به من پلوژه بده...خلاصه از اشتیاق شما مصی جون به شما پروژه کشک را داد...ظهر که میخاستی بخوابی فقط با عشق درست کردن کاردستی و پروژه زود بیدار شدی... اینکه توانمند شدی و اشکال مختلف را با قیچی میبری واقعا قابل ستایشه...خدارو شکر میکنم.... بعد کهکاردستی مون با کمک های  خیلی زیاد بابا جون تموم شد میگم خب پسرم حالا بیا یه کم به من اموزش بده...میگی میریم از گاو گنده شیر میدوشیم...میزاربمرو گاز تا بجوشه...قل قل کنه...بعد میریزیم تو کیسه تا آبش دربیاد...بعد گردالی گردالی میکنیم...میخوریم قوی میشیم... واقعاهمه این پروسه را یاد گرفته بو دی...انگار از قبل تو مهد بهتون یاد داده بودن....
7 اسفند 1395
1